نامه، نگرشی در خود
نویسنده: ایلیا غلامی صومعهبزرگ
زمان مطالعه:4 دقیقه

نامه، نگرشی در خود
ایلیا غلامی صومعهبزرگ
نامه، نگرشی در خود
نویسنده: ایلیا غلامی صومعهبزرگ
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]4 دقیقه
قلمی که همواره با دقت و ملاحظه بر روی کاغذ چرخیده، اکنون دیگر بیپروا است. دیگر خود را پنهان نمیکند. پرترهای ترسیم میکند از خود حقیقی نویسنده، که جز اهل سرّ او کسی از آن خبردار نیست.
«همیشه برای خودم نامه مینویسم. نامههایی برای خودم در آینده. زیرا تصور میکنم درک خودم، زمانی که هنوز اینجایم آسان نیست. باید کمی دور شوم، از خودم جلوتر بروم، سپس خود را نگاه کنم. من تصور میکنم که از این قاب جدید، میتوان به جنسی از آگاهی دست یافت که درکش در همان لحظه امکانپذیر نیست… .»
نامه خلق غریبیست. میتوان گفت که سبکی از هنر به حساب میآید؛ زیرا که چهارچوب خود را دارد و آمیزهای است از عواطف نویسنده، که توامان است با واقعیت. این همنشینی عاطفه و واقعیت، در روایتی برآمده از تجربهی زیستهی فرد که همه در قالبی از واژگان جای میگیرد، نامه را تبدیل به آفریدهای منحصربهفرد میکند؛ آفریدهای که آشکارا خود را از دیگر صورتهای نوشتن متفاوت میسازد.
نویسنده در نامه حجاب خویشتن را از هم میدرد. قلمی که همواره با دقت و ملاحظه بر روی کاغذ چرخیده، اکنون دیگر بیپروا است. دیگر خود را پنهان نمیکند. پرترهای ترسیم میکند از خود حقیقی نویسنده، که جز اهل سر او کسی از آن خبردار نیست و خبردار نخواهد شد. «خود»ی که در جریان سیال زمان، بودنش در لحظه زیر سوال است، در نامه ردپایاش ثبت میشود.
حقیقت این است که هر لحظهای که فرا میرسد، در همان لحظه هم به تاریخ میپیوندد. یعنی نفس حال وجود ندارد، اگر هم باشد قابل دریافتن نیست. حال خلاءایست میان آینده و گذشته، مفهومیست انتزاعی که ما برای فهم زمانی که سپری میکنیم خلق کردهایم. فهم زمان اما متضمن فهم «خود» نیست. وقایع در گذر آینده به حال و حال به گذشته گم میشوند. اما احساسات چه؟ اندیشههایی که در لحظهی خیالیِ حال شکل گرفته، آیا همهی آنها نیز محکوم به محو شدن هستند؟
اندیشه و حس آدمی به مرور شکل میگیرد و قاموسش را جریان زمان در «خود» استوار میکند، اما اینجا پرسش دربارهی حس و اندیشه استوار نیست. سخن درباره لحظهایست که اندیشه و احساس، خالص و مبرا در دَم آفریده میشود؛ لحظهای جادویی که به سرعت میرسد، به تاخت رد میشود و به قاموس استواری میپیوندد که «خود» ما را شکل میدهد. در این میان اصالت لحظه از دست رفته است و تبدیل شده به سوختی برای ساخت تصویر خود.
اما نامه میتواند در خودش تصویر لحظه را نقش کند. از آن روی که در زمان نوشتن نامه، حال در آمدن و گذشتن است. پس نامه به مدد دست، لحظه را در جان واژگان جاری میکند و روایتِ «بودنِ» حال از طریق واژگانِ نوشتهشده میتواند بازخوانی شود.
پس نامه گونهای از ثبت حال است و از آن روی استوار است که دیگری نیز زمانیکه میخواندش، وجود آن لحظه را درک میکند و میپذیرد. نامه پنجرهایست که بتوان از بیرون به درونِ خود نگریست؛ یک قاب سوم شخص.
شاید این ایراد وارد شود که پس نوشتن خاطره چه تفاوتی با نامهنگاری دارد؟ پاسخ این است که خاطره، گزارش زمانِ سپریشده است. اما نامهنگاری در اکثر مواقع آفرینشی در لحظه است که میتواند رگههایی از گذشته را نیز درون خود داشته باشد. خاطره گزارشی سرراست است، صرف ثبت رخدادها، هر آنچه که رخ داده و تمام شده است، اما نامه دربردارندهی لحظهایست که نویسنده در حال خلقِ آن بوده؛ همراه با حس و اندیشهای که در همان دم شکل گرفته است، که خطاب به دیگریست، که هرکسی میتواند باشد؛ خانواده، دوست، آشنا، معشوق، خود.
در نامه ما خطاب به دیگری مینویسیم و در این میان، ناگزیر خودافشاییهایی صورت میگیرد. ما در نامه میکوشیم دیگری احوال ما را دریابد، افکارمان را درک کند، «خود» ما را بفهمد. تا او نیز در پاسخ از «خود» ما بگوید. همچون آینهای تمام قد. این کوششیست برای رسیدن به خودآگاهی، کوششی برای اینکه خود را بشناسیم از قاب کسانی که وجودشان را میشناسیم و آنها نیز ما را میشناسند. نامه فراتر از روشی برای ارتباط، تلاشیست از خود و برای خود، تا خود تازهای را بتوان شناخت.

ایلیا غلامی صومعهبزرگ
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
کلیدواژهها
نظری ثبت نشده است.